زمستان است
نیمی از اولین ماه زمستون میگذره و سرمای امسال هم ای بدک نیست، اما دیگه به آخر سال نزدیک میشیم و همیشه این موضوع یه استرسی توی وجودم میندازه نمیدونم چرا ! شاید از بدو بدو ها و شلوغی های آخر ساله که اینجوری میشم ... خیلی دلم میخواست یه نمه برف بباره تو شهرمون البته هنوزم وقت هست، انشالله که بباره، تو هنوز برف رو از نزدیک ندیدی آخه یادمه پارسال یه بار که دونه های بارش حالت برفآب داشت و توی بالکن روی لباس من ریخته بود خیلی خوشت اومده بود ... هفته گذشته روز اربعین یه نذر برای سلامتیت داشتم که البته باید توی ماه محرم ادا میشد اما من فراموشکار به کل از یادم رفته بود، پنجشنبه بود و صبح زود به اتفاق خاله نرگس و عمو فرهاد و خاله هما و دایی علی رفتیم ک...