نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

پشتکار ...

1391/6/29 15:20
نویسنده : مامان
1,122 بازدید
اشتراک گذاری

بعضی چيزا فقط تو دنياي بچه ها معني داره؛
يه بار از نه تا پله بالا ميره و خودش سر ميخوره و بار ديگه سر کليدي رو از من ميگيره و دوباره نه تا پله رو بالا ميره و اين بار سرکليدي رو ميذاره بالاي سرسره و هلش ميده پايين، بعد خودش از پله ها بر ميگرده تا سرکليدي رو پايين سرسره برداه و بده به من و حالا باز نوبت خودشه ...
به هيچ قيمتي هم حاضر نيست پشت سر این شخصیت محترم (سرکليدي) خودشم سر بخوره و بياد پايين، این کار رو بارها و بارها مثل یک پروژه مهم و با جدیت تمام انجام میده، مات و مبهوت این کارشم و منتظرم ببینم کی خسته میشه ...

وقتی دستاشو با مایع میشوره یا موقعی که سر عروسکاشو توی حمام شامپو میزنه و خلاصه هر وقتی که داره کاری رو با جدیت و تمرکز با دستاش انجام میده لباشو عین ماهی تکون تکون میده و تا تمومشم نکنه محل به هیچ کی نمیده ...

اینم یه سری عکس از روزای تعطیل آخر هفته گذشته ...

دستش رو گرفته بالای چشمش که چشمش اذیت نشه این کارو از مامان جون پری یاد گرفته ...
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

برای اولین باره که رفته بازار وکیل و اینجا سرای مشیره ...
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

برگشتنه هم از اونجایی که عاشق راه رفتن روی لبه هست، داره لبه دیواره کوتاه موزه راه میره و نرده ها رو میشمره ...
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

اینم هدیه فینگیلی ای که از بازار وکیل برای باران خریده ...
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

از دیدن این فینگیلی که چند لحظه پیش تو دستاش بود توی مانیتور دوربین چنان ذوقی کرده بود که خدا میدونه، این عکس هم هنر خودشه (میدونم بهتر از من عکس میگیره خجالتم ندید) ...
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

اینم مهمون کوشولوی ما که انگار شاخکاش تکون خورده بود و فهمیده بود نیکا براش کادو خریده که همون شب پیداش شد ....
بیست و سوم شهریور ماه سال نود و یک

نمیدونم چرا با گردنبند و گوشواره و دستبندی که بازار خریده این فیگور رو گرفته جلو دوربین و وسط کوچه!
عمراً میذاشت گوشواره گوشش کنما .....
بیست و چهارم شهریور ماه سال نود و یک

گلای یاس خونه همسایه ست، اشکالی نداره ...
بیست و چهارم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و چهارم شهریور ماه سال نود و یک

بازم نمیدونم چرا میرفت اون تو لم میداد و میگفت ازم عکس بگیر!
بیست و چهارم شهریور ماه سال نود و یک

بیست و چهارم شهریور ماه سال نود و یک

جیگرمی به خدا، خدا پشت و پناهت باشه مادر ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مریم مامان باران
1 مهر 91 1:59
نیکای نازنینم روزت مبارک.........عزیزم میدونی عین اون دستبندو گردنبندت رو دوستتم از شیراز خرید منتها دست بندش تو اتوبان از دستش پرت شد بیرون

عکساتم مثل خودت و کارت با نمک و جذابن....حال سرکلیدیت چطوره خاله؟؟

اون ببعیتم خیلی باحاله خاله عماسیتم محشره مثل خودت.

میبوسمت. مامان نازتم ببوس.

ممنونم مريم جون، راست میگی یه چیزی پس ذهنم میگفت انگار همچین چیزی دور و بر بارانت دیدم ها، پس بگو از شیراز خریده بوده، آخی بخرم براش دستبندو؟
ممنونم که اینهمه لطف داری تو هم باران گلم رو ببوس برای خودتم بوس بوس

ميترا
4 مهر 91 11:43
نيكا خانوم باهوش و خوشگل خاله

حالا بگو ببينم نرده ها چندتا بودن؟
دنياي بچه ها واقعا زيبا و دوست داشتيه


از یک تا شونزده، باز از یک تا شونزده و همین طور ...
آره میترا جون واقعاً دنبای زیبایی دارن، ممنون که سر میزنی
مامان سورنا
7 مهر 91 15:24
بالاخره این مامان شیرازی دخترش رو برد بازار وکیل ....هوراااااااا
و چه جای خوشگلی هم بود این سرای مشیر...منم ست بدلیجاتم رو مثل نیکا از همونجا خریدم
راستی اون کادوی باران هم خیلی بامزه بود و تازه عکاسی نیکا بدون اغراق از خودت بهتره )))


واي خجالتم ندید تو رو خدا، دیگه چیکار کنیم همین یه دونه دخملو داریم دیگه ....
جدی چه جالب، انشالله بازم بیایی و ما رو هم ببری با خودت مامان تهرانی ...
دیدی حالا گفتم به روم نیارید تو رو خدا ...
مامان بيتا
8 مهر 91 15:09
جيگر اون عكس گرفتن و اون شخصيت پردازيت برم من دختر هنرمند و با پشتكار ...
چه عكس خوشگلي گرفتي از اون ببعي خاله جون ...
ماماني عكساي قشنگي گرفته تو هم ژستاي قشنگي گرفتي. راستي چه كار خوبي كردين كه با ماماني رفتين بازار وكيل.
نيكا بازم از نقاشيهات عكس بگير من عاشق نقاشيهاتم.


ممنونم خاله مهربون
عکس هم قابلی نداشت
انشالله یه بار با شما و بیتا گلی بریم بازار وکیل و کیف کنیم، ممنونم نقاشیهامو دوست دارید، باشه حتماً
بوس
مهسا مامان حلما
9 مهر 91 13:03
الهي جيگر اين خانومي بلم من ماشااله
......
راستي عكسهاي حلما رو هم گذاشتم برو وبلاكشو ببين دوست خوبم

ممنونم مهسا جون، ایمیلت رو چک کن برات فرستادم، چشم حتما وبلاگ حلما رو میرم ببینم، یعنی رفتی آپ کردی؟؟؟!!!!
هدیه جووووووووووووووون
10 مهر 91 9:55




ممنونم