بازم روزهای بهاری
روز چهارم عید قصد داشتیم با هم بریم آرامگاه سعدی اما اونقدر صف طولانی و شلوغ بود که گفتیم بریم دلگشا بگردیم اونجام باز خیلی شلوغ بود و فقط محوطه اطرافش کمی قدم زدیم و بعد اومدیم فالوده خوردیم و توی پیاده رو کمی بدو بدو کردی و برگشتیم بازم تو همون بلوار نزدیک خونه ... هر روز هم که یکی رو با خودت میاوردی گردش اینجا نوبت حنا خانوم بوده ... بقیه عکسا رو میذارم تو ادامه مطلب گفتم خونمون مار بارون بود امسال ... بفرمایید سیب ... امروزم سارا رو آوردیم گردش ... زباله های تو چمن رو دارین!!! ژست با عینک برای عکس گرفتن ... عینکت رو زدی بالا و داری برا خودت آواز می خونی ... اینم ژست بی عینک ... وسیله های و...