سوتي هاي نيکا
از همون موقعي که شروع کردي به صحبت کردن و جمله سازي وقتي کلمه اي رو فراموش مي کردي يه کلمه اي شبيه، بر همون وزن يا با حروف پس و پيش استفاده مي کردي هنوزم اين کار رو مي کني و در عين اينکه مثلاً به روي خودت نمياري که اشتباه گفتي اما کاملاً حواست به عکس العمل منم هست ...
يعني خودت متوجه هستي که اوني نيست که توي ذهنت دنبالش مي گشتي
نمونه هاي زيادي پيش اومده که شايد يادم نمونده باشه ...
کتاب دوست داشتني شنگول و منگول رو باز مي کني و به ني ني ميگي گرگ بلا که "قاوعي" (واقعي) نيست ...
ميدوي کنارم و ميگي ماماني من اون طرف بودم "رود" (دور) بودم اينا رو نمي ديدم ...
کتاب سه بچه گربه رو باز مي کني و با صداي آهنگين مي گي سه تا بچه گربه بودن خيلي " گوشي بازي" (بازي گوشي) مي کردن ...
روي ماشين لباسشويي جايگاه مورد علاقه ت از وقتي خيلي کوچولو بودي واميستي و با امير محمد و سلطان خيالي صحبت مي کني يهو داد مي زني مامان اون که براي "چرپمه" و ميله ي پرچم رو بهم نشون ميدي ...
يه دفعه ياد اون روزي مي افتي که بردمت بازار وکيل و دست به پارچه ها مي کشيدي مي گي چقدر "چرپه ها" (پارچه ها) نرم بود ...
ميپري وسط وسایل بافتنی من و میگی "مامان چیقی خودت رو میدی لط" ... یعنی قیچی خودتو می دی لطفاً مدتی بود لطفاً و اضافی رو دم بریده میگفتی "لط" و "اضا" مثل لامپ اضا خاموش ...(شیرازیه بچم دیگه) ...
اینم "ترمه" و "قلی" نتیجه قل خوردنای مامان توی نخ های بافتنی، دوستان جدید و دوست داشتنیت ...
مجسمه رو توی دکور می بینی و میگی این "مجسمانه" ست و بعدشم تندی آهنگ لولو چه چه مجسمانه رو می خونی ...
چون هوا سرد شده صبح ها حتماً ژاکت تنت می کنم، ژاکت رو شستم و خیسه، یه سویی شرت تنت می کنم میگی "کافشن" منه ...
سراغ بدلیجات خودت میری و میگی "دستنبندم" کجاست(دستبند بر وزن گردنبند) ...
این روزا همش در حال شعر گفتن هستی حتی کتابای منو برمیداری از روشون با کلام آهنگین می خونی و واژه ها رو بی ربط و با ربط پشت سر هم ردیف می کنی و برای من و عروسکات داستان ریتمیک میگی ...
"ملمم" (معلم) بازی هم میکنی و به هر کی دختر خوبی باشه جایزه میدی، البته باید اول برای همه بچه ها بالش جور کنی و اینطوری ردیفشون کنی ...
یه بارم "کاکا شیر" رو به جای شیرکاکائو گفتی ...
جیگر سوتی دادنا و اینهمه ادا و اصولت بشم من عزیز دلم