یکی هست ...
طبق معمول هر روزی که اداره هستم میرم توی حیاط و زنگ می زنم خونه آقا جون تا باهات صحبت کنم، هر روز یه جوری مزه میریزی وقتی زنگ میزنم (البته اگه بیدار باشی که من خیلی دوست دارم باشی تا صدای قشنگت رو بشنوم و خداییش روزایی که زنگ میزنم و خوابی کلی تو ذوقم میخوره البته به ندرت پیش میاد،) امروزم وقتی زنگ زدم خودتو رسونده بودی پایین اوپن، آخه مامان جون پری گوشی رو روی اوپن میذاره، عمو آرش گوشی رو برمیداره و تو زودی ازش میگیری تا با من حرف بزنی، بدون سلام میگی "مان بیا"، بعد میگم مامانی سلام تو هم میگی "سلام" ...
ازت چند تا سوال میپرسم که تو هم بیشترشو می گی "آره"، بعد صدای مامان جون رو میشنوم که میگه گوشی رو بده با مامان صحبت کنم تو میگی "قط شد"، و همه رو به خنده میندازی، هی میگم قط نشده مامان اما تو برای اینکه گوشی رو به کسی ندی به همه میگی قط شد ...
در حال بررسی "نی نی موتوری" که سوغات مامان جون از تهرانه
با بابا و نانسی بازی می کنی و حین بازی حواست به منم هست که دارم توی آشپزخونه ظرف میشورم و به نانسی میگی "نانسی بیبین مامان داره ظرف می شوره"
در حال بازی با کش و قلک الکلی
تا متوجه ميشي ناراحتم يا عصباني تند و تند بوسم می کنی و در حالی که ابروهاتو درهم کشیدی با صدای ناراحت میگی " مامان گییه نکن ناراته نشو مامانی "
چوب شور خوشمزه در کنار نقاشی
بوس فرستادن برای مامانی
فیگور ناز کردن برای عکس
خانوم گلی در حال تموم کردن شارژ گوشی مامان
تازگی ها صدام می کنی مامانی خوش شلم (مامان خوشگلم)
دختر ناز ماماني با ديدن ارگ دين دين مي کنی و خیلی هم دوست داری
اینم یه فیگور ناز کردن دیگه ...
برای دومین بار برات لاک زدم و می خوای تو آینه نگاه کنی که خوششل شدی
براي خوندن آهنگ تولدت مبارک استارتش رو يک دو سه مي گي و يه دفعه شروع مي کنی به خوندن، اینقدر با هیجان و انرژی یک دو سه میگی و حتی روی زانوهات خم میشی که با نهایت توان شروع کنی به خوندن، فکر کنم تولد دو سالگیت به هیچ کی امون ندی(انشالله با دل خوش)
از خواب بیدار شدی و از دیدن عروسکی که مامان وقتی خواب بودی برات درست کرده کلی خوشحال شدی
تو حموم آهو خوش شله و دويدم دويدم مي خونی، اغلب با هم میریم و هنوزم آب بازی رو خیلی دوست داری، هنوزم مثل کوچولوتریهات دوست داری من جفت دستامو توی حموم کنار هم بگیرم و تو توش آب بخوری
اینم کتاب خوندن و توضیح و تفسیر تصاویر و محتویات اون
برد نقاشیتو دست می گیری و آب دهنتو قورت میدی و مثل آدم بزرگا که شروع به کاری می کنن با لحن خاصی بهم می گی مامان چی چی بتشم؟ مثلا من میگم جوجه .. همینطوری که میکشی آروم آروم می گی جــــــــــــوجه ... مهرهای کنار بردت به شکل دایره و مثلث و قلب و ستاره و اسبه که تو اینجوری میگی : دایره، مثله، قلب توپ توپ(قلب صدای توپ توپ میده)، سیتاره، اتسب ...
جمعه صبح با هم نشستيم از شبکه فارس برنامه خوشاشيراز رو مي بينيم که مهموناي اين هفته شون امير جعفري و مرتضي پاشايي هستن مرتضي پاشايي بنا به درخواست مجري شروع مي کنه به خوندن آهنگ يکي هست، صداش کمي گرفته، صداي قشنگي داره
يکي هست تو قلبم که هر شب واسه اون مي نويسمُ اون خوابه
نميخوام بدونه واسه اونِ که قلب من اين همه بي تابه
يه کاغذ يه خودکار دوباره شده همدم اين دل ديوونه
يه نامه که خيسه پر از اشکه و کسي بازم اونو نميخونه
همينقدر بيشتر نمي خونه، بعدش تو به مامان ميگی مامان آواز بوخون ... منم دستامو تو هوا تکون تکون ميدم و کله م رو هم همينطور و آواز مي خونم يه کمي بعد تو هم دستاتو حرکت ميدی و داد ميزنی خودکار داره ه ه ه ه ه
اینم چند تا عکس دیگه با شعر و آواز و رقص و کتاب خونی و دامن جدید و همه چی با هم ...
قربون قد و بالای دختر نازم برم که روز به روز منو بیشتر حیرون قدرت و بزرگی خدای مهربون میکنه، خدایا شکرت ...