نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

جشن نیمه شعبان

1392/4/12 11:30
نویسنده : مامان
290 بازدید
اشتراک گذاری

غروب بود وسط جمع کردن وسايل گفتم ميخواي ببرمت جشن، که گفتي: "آره ميخواي خوابالو رو هم ببريم؟ " منم گفتم اگه دوست داري ميبريمش ...

کار اتاقت که تموم شد، رفتيم جشن نيمه شعبان (همراه با خوابالو در کالسکهنیشخند) که از بس طولش دادن با برنامه هاي مقدماتي، گفتي "پس چرا جشن شروع نميشه" و ديگه به اين نتيجه رسيدي که "برنامش شاد نيست" و بلند شديم رفتيم با هم شيريني فروشي دلخواهت که عاشق ویترین کیک های تولدش هستی ...

آخه چند شب قبلش که جشن میلاد امام حسین توی همین محله برگزار شد خیلی شاد بود و پر از آتیش بازی و موسیقی شاد که تو خیلی سر ذوق اومده بودی و اینجا هم همش منتظر یه برنامه شاد حسابی بودی (یاد بچگی هام بخیر که یکی از بزرگ ترین و قشنگ ترین جشنایی که بابام ما رو میبرد جشن نیمه شعبان بود)

ناگفته نماند اولين برنامه جشن هم انهدام ديش ها و ريسيور هاي بدبخت بود که با يه دستگاه غلطک گنده با آسفالت خيابون يکيشون کردن و من نميدونم اين برنامه کجاش مناسب جشن تولد امام زمان عزیز بود با اون موسيقي متن اضطراب برانگيز ...

اتاق دخترکم که توي اسباب کشي منهدم شده ...
یکم تیرماه نود و دو

چقدر من تو جوونی ملافه و روتختی دوخته بودم که توی اسباب کشی دونه دونه کشف میشدنیشخند ...
یکم تیرماه نود و دو

یکم تیرماه نود و دو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان حنانه زهرا
12 تیر 92 11:37



ممنونم
مامان علی و دنی
12 تیر 92 21:19
عزیزم وبت خیلی قشنگ بود به وب ما هم سر بزنید


ممنونم دوست عزیز
باشه حتماً
مامان سورنا
19 تیر 92 17:06
ای جانم چه جشنی رفتید و چه خاطره ای براتون درست کردن....چی بگم اخه!!!
اما چه بامزه که تو حین اسباب کشی از اتاق نیکا عکس گرفتی...خیلی ایده خوبی بود..چه روتختی خوشگل و خوشرنگی هم پیدا کردی مامان هنرمند و با سلیقه...


آره والا سمیه جون بعضی چیزا و بعضی کارا اصلاً جای حرفی نمیذاره ...
ممنونم، خوب فکر کنم از نظر یه عکاس اینا چیزای جالبی باشه عکاس باشی، لطف داری و آدم رو خجالت میدی با تعریفات