مکالمه تلفنی
سلام مامان، خوبي؟ چيکار مي کني؟
سلام مامان، خوبي؟ چيکار مي کني؟
سلام مامان، خوبي؟ چيکار مي کني؟
سلام مامان، خوبي؟ چيکار مي کني؟
.
.
.
مثل هر روز ساعت 11 زنگ ميزنم تا حالش رو بپرسم، بعد از چند جمله صحبت با مامان جون، گوشي تلفن به نيکاي منتظر داده ميشه، اولين جمله رو خودش ميگه و منتظر مي مونه تا جواب بدم، بلافاصله ميگه :"گوشي گوشي" و گوشي رو ميده به ني ني، دومين جمله با صدايي که مثل سوزن توي گوشم فرو ميره از زبون ني ني گفته ميشه، دوباره با همون صدا "گوشي گوشي" سومين جمله با صداي مثلاً کلفت از زبون پلنگ صورتي ... دوباره "گوشي گوشي"، نوبت سنجاب و هاپو و عروسک و ..... همون جمله و بعد "گوشي گوشي" ....
و به صورت چرخشي اين جمله با تن هاي مختلف صدا، از زبون رفقاي نيکا گفته ميشه و هر کي منو ببينه که با نيش تا بناگوش باز شده دارم يک جمله در جواب ني ني و پلنگ صورتي و سنجاب و هاپو و عروسک و .... ميدم احتمالاً تصور مي کنه کله م به جايي اصابت کرده ...
خودم که تا سه طبقه بيام بالا و برسم پشت ميز نيشم بازه شماها رو نميدونم ...
قربون موهای خیست برم من ....