نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

جگر گوشه مهربونم

1395/4/14 8:20
نویسنده : مامان
327 بازدید
اشتراک گذاری

نیکای مامان، دیشب اومدم کنارت و ازت خواستم باهام حرف بزنی ببینم مشکلی نداری این روزها زمانی که پیشت نیستم، جاییت درد نمیکنه یا کلاً بدونم حرفی نداری باهام بزنی، چون چند وقتی بود نشده بود باهات خلوت کنم، که یهو دیدم بغض کردی و گفتی نه فقط ....

طول کشید تا حرفت رو ادامه بدی، بغض اجازه نمیداد حرف بزنی بهترینم، بهت گفتم با مامان راحت حرف بزن و نگران ریختن اشکات نباش اشکالی نداره گریه کنی، دیدم اشکات سرازیر شد نفسم ...

بالاخره گفتی من از اول بچه شما بودم، شما منو به دنیا آوردید، گفتم معلومه که بچه منی همیشه بچه منی، مگه کسی چیزی گفته، شما بهترین بچه منی، همه کس منی ...

نمیدونم چرا انقدر دلت گرفته بود، سعی کردم آرومت کنم، گفتی من بعد از دیدن اون فیلمه که دختره رو از مامانش جدا کردن بیشتر دلم گرفته، ای جان مادر گفتم هیچ کی نمیتونه شما رو از من جدا کنه دلبندم، منم مثل خیلی مادرای دیگه چند ساعتی میرم سرکار اما همه فکر و ذهنم پیش شماست، مهربونم توی بغلم گریه کردی تا آروم شدی، بعد برات آب آوردم که سر و کله داداش پیدا شد که شاکی بود چرا تو سالن تنهاش گذاشتم، قربون دل مهربونت برم که اجازه میدی به داداش توجه کنم و باهاش برم تو سالن، احساس کردم مدتی بود بغلت نکرده بودم، مدتی بود صدای ضربان قلبت رو روی سینم حس نکرده بود، مدتی بود دو تایی نفس به نفس نشده بودیم، قول میدم ازین به بعد بیشتر برات وقت بگذارم جگر گوشه مهربونم .....

نفس من
 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)