چهار و نیم سالگیت مبارک دختر نازم
دختر خوب و مهربونم،
نیکای نازنینم، درست چهار سال و نیمه که لبخند زیبای زندگی من و بابایی شدی
روزها به سرعت برق و باد می گذره و شما نازنین مامانی به سرعت بزرگ میشی و من با دیدن عکسهای قدیمیت هاج و واج می مونم که خدایا دخترکم کی اینقدر بزرگ شد ...
هنوز هم صحبت کردنت بینظیره و درک و دقت و ریز بینیت توجه همه رو جلب می کنه
حواست خیلی جمعه و به کوچکترین مسایل دقت می کنی و به خاطر میسپاری، که البته این مساله گاهی کار من و بابا و بقیه اطرافیان رو سخت می کنه، به کتاب و سی دی و کاردستی علاقه زیادی داری و نقاشی رو هم گرچه کمتر از گذشته اما دوست داری و دنبال کارهای خلاق و جدید هستی ...
هنوز اتفاقات مهد رو از لا به لای بازیهات متوجه میشم و کمتر مستقیم شروع به تعریف می کنی، هنوز خواسته هات رو غیرمستقیم میگی و بیرون که میریم به ندرت ازمون میخوای چیزی برات بگیریم
با به دنیا اومدن داداشت اعتماد به نفست خیلی بیشتر شده و زیاد پیش میاد که نقش منو برای داداشت بازی می کنی و حتی جملات من رو به کار میبری مامان کوچولو ...
"چهار سال و نیمه شدنت مبارک دلبندم"
اینم چند تا عکس از دختر ناز و مو قشنگ خودم
خدا جونم دخترم رو به تو میسپارم