نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

مامان جون بزرگ

1391/7/15 12:59
نویسنده : مامان
908 بازدید
اشتراک گذاری

هفته گذشته یک روز ماموریت داشتم که باعث شد برای اولین بار یک شب رو دور از تو در اصفهان سپری کنم، باید اعتراف کنم که اون شب جای چیزی در دلم خالی بود، انگار گمشده ای داشتم که فکرش تا صبح دهها بار چشمام رو باز کرد ... خدا رو شکر اون شب پیش مامان پری راحت خوابیده بودی و به قول مامان پری امتحانت رو به خوبی پس دادی، امیدوارم دیگه مجبور نشم بدون تو جایی برم ....

راستی همون شبی که من اصفهان بودم مادر بابا رضا (آقا جون شما) فوت کرد، با اینکه هیچ وقت ندیده بودمش، با مرگش دلم گرفت، همین جا به بابا رضا و همسرم تسلیت میگم ...

اگه دیده بودیمشون قطعاً تو "مامان جون بزرگ" صداشون میکردی، آخه به مامان بزرگ های بابا و مامان میگی "مامان جون بزرگ" ... روحش شاد باشه

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت......
(مرحوم حسین پناهی)
...................................................................
عمه نسرین، عمه شهناز و عمه پروین عزیز تسیلت منو بپذیرید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

ميترا مامان مهراد
15 مهر 91 14:04
خدا رحمتشون كنه
خداوند حسين پناهي رو هم بيامرزه
روح همه ي رفتگان شاد


ممنونم، خدا همه رفتگان رو شامل رحمت و مغفرت خودش کنه


سمیه جون نظرت مخفی ثبت شده بود اینجا جواب رو میذارم)
ممنونم سمیه عزیزم، خدا رفتگان شمام رو بیامرزه، آره شعر های پناهی واقعاً زیبا هستند
شاد باشی عزیزم
مریم مامان باران
18 مهر 91 14:52
ای وای میدونم چی میگی پیششون هستیم یه جوره نیستیم یه جور کلا ناشناخته ایم ما مادرها!!!!!!

منم تسلیت میگم......سلامت باشید.


آره واقعاً ناشناخته ایم ماها ...

ممنونم عزیزم، شمام سلامت باشید