نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 2 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

خواب!

1394/4/30 9:50
نویسنده : مامان
418 بازدید
اشتراک گذاری

نیکا ظهر به اندازه و به موقع خوابیده، با توجه به اینکه میگه صبح به موقع بیدار میشم، اجازه داره سریال آقا لطیف رو نگاه کنه و بعد بخوابه ... البته یه تلاش کوچولو هم میکنه که آن شرلی رو هم بعد از سریال لطیف ببینه چون ادعا می کنه باز هم صبح میتونه زود بیدار بشه اما چون من و کیان رو عازم میبینه بلند میشه تا مسواک بزنه و بریم برای خواب ...

انگار بچه ها کلا خوابیدن رو دوست ندارن، حتی وقتی دیگه انرژی ای برای بیدار موندن ندارن

ساعت ده میریم توی رختخواب با یه کوچولو ماساژ که خیلی دوست داره دخترکم چشمهای خوشگلش بسته میشه و خوابش میبره، منم قصد کردم کیان رو بخوابونم و بعدش برم سراغ شستن ظرفهای شام، بابا کارش بیرون طول کشیده و هنوز برنگشته خونه، با خودم فکر میکنم "غذای بابا رو تو بشقاب میکشم و ظرفهای اضافه رو میشورم بعد میخوابم ..."
کیان شیر می خوره و تو چشمام نگاه میکنه میخنده و میچرخه به سمت دیگه، ای خدا دوباره بازی شبانه ش شروع شد، چند بار از این ور به اون ور میچرخیم و شیر می خوره اما باز نمیخوابه، سرش رو ماساژ میدم، پسر خوبم بخواب .... چرتم میبره ... شاید چند ثانیه ... چشامو که باز می کنم می بینم آقا خندون و سرحال بدون کوچکترین اثری از خواب تو چشماش تو دهانه در اتاق نشسته و به سمت سالن داره "هه هه" میکنه و مثلا بابا رو صدا می زنه، بغلش می زنم وروجک رو و دوباره سعی می کنم بخوابونمش، کمی بعد صدای نیکا در میاد که
- مامان  ....
- چی شد؟
کیان دستشو میکنه تو بینیم ....

ای خدا بخواب بچه، دیره، خلاصه سرتون رو درد نیارم تا ساعت یازده و ربع دارم باهاش کلنجار میرم، بابا اومده یواشکی میاد از در اتاق رد بشه که میگم تو رو خدا خودت رو نشون نده، کافیه بابا رو ببینه تا دوباره قصه خواب ما از اول اول شروع بشه ...

چشمامو باز می کنم ساعت 6 صبحه، یه ساک برای نیکا، یه ساک برای کیان و یکی هم برای خودم و بابا میپیچم، نیکا رو حاضر میکنم، بابا رو صدا می زنم، رختخوابا رو جمع و جور می کنم، پسرکم رو که غرق خوابه بغل می زنم و راه می افتیم ...

ظرفهای شسته نشده شام باید تا عصر توی سینک بمونن تا برگردم خونه ...

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)