نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 2 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

یادش بخیر!

1394/4/31 8:15
نویسنده : مامان
512 بازدید
اشتراک گذاری

به یاری تکنولوژی های سریعتر و آسان تر و ارزان تر، نوشتن وبلاگ برای خیلی از دوستان دشوار شده، نوشتن خاطرات و روزمرگی هایی که شاید برای خیلی ها خوندنش کسل کننده ست. 
اما برای نویسنده و یا کسایی که بیشتر با نویسنده در ارتباطن خوندن مطالب گذشته گاهی مثل ورق زدن آلبومهای قدیمی دلچسب و دلنشینه، البته برای من بسی با ارزش ...

گاهی فکر می کنم کاش میشد لحظه لحظه زندگی بچه ها، کاراشون، شیرین زبونیها و بزرگ شدنشون رو ثبت کرد، چون واقعاً خیلی از زیباییهای این لحظات ناب کودکی فراموش میشه انگار هرگز اتفاق نیفتاده ...

اعتراف می کنم انقدر فرصت پرسه زدن تو گروههای مختلف وایبر و واتساپ و لاین و تلگرام و الی ماشاالله رو ندارم اما با این حال انگار با در دسترس قرار گرفتن این تکنولوژیها وبلاگ نویسی و یا سر زدن به وبلاگ ها سخت شده، همینکه یه چک کوچولو می کنی و تعداد زیادی از دوستان و آشنایان حالا یا با عکس یا با اسمشون توی ذهنت مرور میشن انگار بیخبری ها رو از بین میبره و حس می کنی یادی و احوالی از همه گرفتی، شاید زیاد طول نکشه که این مقوله وبلاگ نویسی هم مثل خیلی چیزای دیگه تبدیل بشه به یه جور یادش بخیر مثل خیلی از یادش بخیرای دیگه که در زمان نبود چیزهای جدید ازش یاد می کنیم ....

توی یه پست دیگه هم نوشتم، وقتی خیلی اتفاقی گذرم افتاد به پستی که در مورد راه افتادن نیکا چهار سال پیش نوشته بودم انقدر خاطرات قشنگ توی قلب و ذهنم مرور شد که بازم تصمیم گرفتم بیشتر بنویسم این روزها رو، تصمیمی که همیشه برش مصمم هستم اما کمبود زمان، تنبلی یا ... بهم اجازه نمیده ....

دوستان گلی که زمانی تو وبلاگ بچه هاشون های و هوی می کردم، بدونید به یاد خودتون و بچه هاتون همیشه هستم ...
آشنا و غیرآشنا اگه وبلاگ رو میخونین اگه برام کامنت بذارید بیشتر به نوشتن مشتاق میشم ...
بچه های گلم اینجا رو تا بتونم با روزانه هاتون پر میکنم ... شاید روزی خوندنش براتون جالب باشه ... نمیدونم شاید هم نباشه ...
همین ...
 

پسندها (2)

نظرات (0)