نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 10 سال و 3 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

سرآشپز کوچولوی ما!

1394/7/13 8:24
نویسنده : مامان
976 بازدید
اشتراک گذاری

کوچولوی نیم وجبی وروجک ما عاشق ظرف و ظروفه، مهمونی میریم برای سرگرم شدنش از صاحبخانه تقاضای اسباب بازی .... نخیر ... تقاضای یک عدد در قابلمه یا خود قابلمه و یا کفگیر می کنیم خنده
تمام کابینت ها رو با محتویات توش شناسایی کرده و مورد استقبال ترین کابینت دقیقا اونیه که قابلمه و پاتیل توشه، نیکا میگه این پسر ما آخرش آشپز میشه .... حالا یادش رفته خودش هم کلی عکس قابلمه به سر داره جیگرش برم من ...چشمک

عادت همیشگی یک بار زنگ زدن به خونه مامان جون برای احوالپرسی از بچه ها در وقت اداری همچنان سرجاشه (چون هنوز زحمتهای ما سرجاشه) اما با حضور آقای سرآشپز اغلب فکر می کنم نکنه زنگ زدم مسگرخونه اشتباهی از بس با در قابلمه یا کفگیر می کوبه توی قابلمه های مورد علاقش(قابلمه های رویی) ...
ششم شهریورماه نود و چهار

نوزدهم شهریور ماه نود و چهار

دهم شهریور ماه نود و چهار

آخر هفته ها مامان جون بزرگ اغلب دلش برای بچه ها تنگ میشه و میاد خونه مامان جون کوچیک تا اونا رو ببینه، انقدر این فسقل پسر خودش رو برای همه شیرین می کنه که نهایت نداره، از طرفی خیلی دل آشناست و سریع با افراد چه آشنا و چه غریبه ارتباط می گیره ...

یه عادت بد پیدا کرده که منو حسابی کلافه می کنه و اونم تف کردنه ... روی مبل، روی فرش، روی تخت، روی سرامیک و حتی توی ظرف و ظروفی که ازمون میگیره آب دهن میریزه و بعد باهاش بازی می کنه، خلاصه یه جور سرگرمی شده براش و تا حالا نتونستم کاری کنم که دیگه ادامه نده غمگین

حالا به جبران خاطرات فراوونی که نشد برای پسرکم اینجا ثبت کنم یه سری عکس میذارم ...

پسر من باید به همه جای خونه سر بکشه ....(البته جدیداً دستگیره های کابینت های ظروف شکستنی  رو با بند به هم وصل کردمچشمک که باعث شده پسرک شاکی بشه)

هجدهم شهریور ماه نود و چهار

در حال تجسس در کابینت هاست ...

بیست و پنج اردیبهشت نود و چهار

لباس آبجی رو تنش کرده وروجک ...

دهم شهریور ماه نود و چهار

دالی ....
دهم شهریور ماه نود و چهار

پا توی کفش بابا هم می کنه ...

بیست و ششم خرداد نود و چهار

بازم دالی ...

بیست و ششم خرداد نود و چهار

پسرک عشق ماشین من ...

بیست و ششم شهریور ماه نود و چهار

هجدهم شهریور ماه نود و چهار

قربون این مدل نشستنت برم که خاص خودته ...

دوازدهم شهریور ماه نود و چهار

ای جاااانم که لباس دخترونه بهت نمیاد اصلاً ...

دوازدهم شهریور ماه نود و چهار

فکر نکنید رژ لب زده ها نه، ایشون رژ لب رو به زبونشون می مالن، این یکی از سیب های پلاستیکی نیکاست که توسط ایشون گاز زده شده که انگار توش پر از رنگ هم بوده ....

هفدهم اردیبهشت ماه نود و چهار

این شازده حاضر شده بره شهر بازی

پنجم شهریور ماه نود و چهار

پنجم شهریور ماه نود و چهار

پنجم شهریور ماه نود و چهار

پنجم شهریور ماه نود و چهار

عروسی خاله سولماز ...

سیزدهم شهریور ماه نود و چهار

مورچه دیده ...

بیست و ششم شهریور ماه نود و چهار

شانزدهم شهریور ماه نود و چهار

بچه های ما کارمندا اغلب روی اوپن بزرگ میشن تا بتونیم به امور آشپزخونه برسیم ...

دوم مهرماه نود و چهار


پسرم کارهای خوب هم بلده ها همش خرابکاری نیست قربونش برم ...

شانزدهم شهریور ماه نود و چهار

نازنینم خدا همیشه پشت و پناهت باشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)