اردیبهشت دوست داشتنی من
خدایا چه زود رسیدیم به اردیبهشت 94
چیزی نمونده به تولد یکسالگی پسر خوبم و تولد پنج سالگی دختر از گل بهترم، وای خدا باورم نمیشه نیکا پنج ساله میشه، دخترک مو فرفری نازم خانمی شده برای خودش، چقدر زود گذشت، انگار همین دیروز بود که کفشدوزک کوچولوی من توی جشن تولد یکسالگیش هاج و واج اطرافش رو نگاه میکرد، حالا صاحب داداشی شده که قطعاً رفتاری مشابه اون رو توی تولدش نخواهد داشت (در عین شباهت بسیار با هم متفاوت هستند)
کیانم 9 تا دندون داره و طبق معمول بعدی تو راهه، فرز و زبله و به شدت کنجکاو و تحلیل گر
علاقه زیادی به سیم داره و بعضی ها می گن در آینده مهندس برق میشه، تی و جارو رو هم خیلی دوست داره حالا نمیدونم شایدم جارو کش بشه، از نظر نیکا هم "یا" پلیس میشه "یا" دزد
روز پدر رو پشت سر گذاشتیم که دخترکم نقاشی های خیلی خوشگلی برای باباش و آقا جوناش کشید
برای روز معلم هم در کنار کادوی کوچولوش یه نقاشی بینظیر برای معلمش کشیده بود که کلی کیف کردم از دیدنش، یه دفتر خوشگل از دست سازهای خاله برای معلمش برد که توی صفحه اولش نقاشی کرده بود توی این نقاشی عکس لب و قلب کشیده که گفت بوس و قلب به معلمم دادم (اینم عکس یکی از نقاشیها)
اینم تعدادی عکس برای جبران غیبت این مدت(من بازم قول میدم بیشتر سر بزنم اما شما باور نکنید ....)
کیان با کلاه نمدی باران
نوروز در حافظیه با مهمونای نوروزی
اولین تجربه پارک رفتن
قربون دستای علفیت
فدای اون نگاهت
کیان چادر به سر
کیان عاشق شارژر
کیان موش
کیان و سارا کوچولو
نیکا یک روز بعد از کوتاه شدن موهاش
گلدونه های من بعد از حمام(قبل از کوتاه شدن موهای نیکا)
این پست رو پنجم اردیبهشت شروع کردم(یعنی یک چنین مادر فعال و زرنگی هستم من )