سارا عروسه ...
سارای عزیـــــزم،
میدونم اینجا رو می خونی، به همین خاطر این مطلب رو فقط برای این مینویسم که عروسیت رو بهت تبریک بگم، آخه من نمیدونستم عروس شدی که تازگی از مامان پری شنیدم، برات خیلی خیلی خوشحال شدم و از صمیم قلب بهت شاد باش می گم ، انشالله که خوشبخت بشی ...
این گلها از طرف من و نیکا و باباش تقدیم به تو و همسر گرامی ... می بوسمت ...
اینم یه خاطره از همون شب که خبر عروس شدن سارا رو شنیدم:
رفته بودیم فرودگاه دنبال مامان جون پری که از تهران برگشته بود، نیکا بغل من بود و نانسی هم بغل نیکا، توی محوطه چشم چشم میکردم مامان رو ببینم که بهش گفتم نانسی رو ببر بالا تکون بده تا مامان جون ما رو ببینه همین کارو مثل یه بازی با خنده انجام داد که همون لحظه هم مامان رو دیدیم حالا هر وقت اون شب رو یادآوری می کنه میگه که نانسی رفت بالا مامان جون رو ببینه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی