اولين باران اولين اسفند
دختر كوچولوي مامان و بابا
اين اولين اسفند زندگي مامان و باباست. زندگي مامان و بابا يعني تو نازنين ...
و اين اولين بارون اولين اسفند اولين سال زندگي، زندگي مامان و باباست ...
پنجمين مرواريد دهان دخترم مي خواد جوونه بزنه، ديروز خيلي بي قرار و كم حوصله بود عسلك. الهي فدات بشم كه موقعي كه كم حوصله هستي هم خوش اخلاقي، ديروز رفته بود بالاي تخت خونه آقا جون و با يكي از مكعب هاي رنگيش زد توي پيشوني مامان، منم گفتم اوي، اونم غش غش خنديد، چند بار اين صحنه تكرار شد و دخترم غش غش با صداي خوشگل خنده هاش خونه آقا جون رو پر از شادي كرده بود.
مامان فداي خنده هات بشه دختر كوچولوي باهوشم. انشاالله هميشه خنده رو لبات باشه و دلت پر از شادي باشه عمرم.
تو نفس ماماني، توي اين روزاي آخر سال عكساي اولت رو كه مي بينم خدا رو شكر مي كنم و به بزرگيش مرحبا مي گم.
خدايا دخترم رو مثل هميشه زير سايت حفظ كن.