نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

سرماخوردگی خر است ...

1395/9/9 15:18
نویسنده : مامان
327 بازدید
اشتراک گذاری

نفسک مامان سرماخورده ...
صدای سرفه های شبانش دلم رو به درد میاره، کیانم برای اولین باره که اینطوری سخت مریض میشه، چند روز پیش آقا جون مریض شد و ازونجا که کیان خیلی تو دست و پای آقا جون میره و بهش علاقه زیادی داره احتمالاً از آقا جون گرفته، خلاصه که ویروسهای بی تربیت سراغ پسر کوچولوی مامانی اومدن و بدجوری اذیتش کردن، به ناچار یه نصفه آمپول هم براش زدیم چون سرفه هاش خشک و خروسکی بود و پسرم خیلی اذیت میشد، دو روز اول هفته رو مرخصی گرفتم و دیروزم که تعطیل بود، خدا رو شکر از فردا تا جمعه هم که باز تعطیلیم و میتونم بهش برسم.
الان یه کم بهتر شده، سرفه هاش بیشتر شدن اما ازون حالت خشکی دراومده، برعکس روزای عادی که عاشق هر نوع نوشیدنی بود توی این روزای بیماری به جز شیر چیز دیگه ای نمیخوره، 
برای خوردن اولین وعده داروش کلی گریه و زاری کرد، بعدش با دستمال دهانش رو پاک کردم و چسبوندمش به خودم و چند بار گفتم "ببخشید مامانی باید بخوری تا زودی خوب بشی"، دیگه ازون به بعد هر وعده داروش رو که بازم با اشک ریختن میخوره تا میگم ببخشید اونم چند بار میگه "مامان بَــشید"، نیکا میگه چون گریه کرده ازت عذرخواهی می کنه فداش شم ...
بازی مورد علاقه آبجی رو گرفته بود دستش(آنجلا)، نیکا هم لباس آنجلا رو عوض کرده بود و به قول خودش لباس راحتی تنش کرده بود، کیان عاشق اینه که بزنه رو پاهاش آنجلا و اونم هی بالا و پایین ببره، با زدن اولین ضربه، یه دفعه با همون صدای گرفته و مریضش میگه : "یِشته، بوپوش" چیزی که هر وقت لباس لختی یا نصفه نیمه تن کسی میبنه مبگه یعنی زشته بپوشخندونک

اینم دو تا عکس درست قبل از مریض شدن نفسک بانمک من

بیست و یکم آبان ماه 95

روزای آخر آبانماه 95

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد دلبندم، خدای خوبم مراقب فرشته های زمینیت مثل همیشه خیلی باشبوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)