تولد اوشيد
امروز دهم دي ماه سال نوده تاريخش قشنگه ١٠/١٠/١٣٩٠ و تو هم يك سال و هفت ماه و 10 روزته اينم خيلي قشنگه، يعني 10 روز از تولد خورشيد گذشت به همين زودي، يعني 10 روز از نوزده ماهگي تو هم گذشت ...
گفتم تولد خورشيد... شب يلدا كه قرار بود بريم خونه آقا جون، يه كيك كوچولو به شكل جزيره خريديم تا به بهونه جشن تولد خورشيد، تو و باران رو خوشحال كنيم آخه عاشق كيك تولد و فوت كردن شمعش هستيد عين تموم بچه ها، يه ژله انار هم درست كردم كه خيلي دوست داري ...
قبل از رفتن هي ذوق مي كردي و مي گفتي "بريم ميهموني" آخه گفته بودم كه ميخوايم بريم مهموني ...
گفته بودم مي خوايم بريم تولد، بعد پرسيده بودم تولد كيه تو هم گفته بودي ياسي ... سين ها رو هنوز خيلي خوشگل ميگي كه نميتونم بنويسم چه جوري ...
آخرين تولدي كه داشتيم تولد ياسمن بود، گفته بودم نه مامان تولد خورشيده ...
تو هم توي مغازه شيريني فروشي و تمام اون شب هي ذوق مي كردي و مي گفتي تولد اوشيده، تولدت مبارك ...
حالا تا جشن تولد بعدي هر بار ازت بپرسم تولد كيه مي گي "تولد اوشيد"
خورشيد خانوم انشالله آسمون زندگيمون رو روز به روز گرمتر كني