ماه مبارك
امروز اولين روز ماه مبارك رمضانه ...
دلبندم دو سال پيش اولين روزاي ماه رمضون اولين سلولهاي وجودت شروع به شكل گرفتن كرد، آخ يادش بخير، وقتي ماه مبارك تموم شد عروسي خاله زهرا اولين عروسي بود كه با حضور تو در وجودم البته در نهايت بي خبري دعوت شديم، با هم رقصيديم و يه عالمه لحظه هاي قشنگ با خاله هايي كه خيلي وقت بود هم رو نديده بوديم سپري شد...
واي خدايا بزرگيت رو شكر، اين وروجك هشتاد و دو سانتي از يك سلول كوچولو به وجود اومده، هر وقت تمشك مي بينم يا اسمش رو مي شنوم ياد اون روزي مي افتم كه از حضورت كنج دلم با خبر شدم و هشت هفته گذشته بود و تو اندازه يه تمشك خوشمزه شده بودي، اولين كسي كه خبردار شد قطعا بابايي مهربونت بود و بعد مامان جونا، يه هفته بعد مهموني داديم و اين خبر خوش رو به فاميل داديم، يادش بخير، چه روزايي بود ...
حالا اين سومين ماه رمضون با وجود نازنين تو هست، آخي هيچ وقت يادم نميره ... اون ماه مبارك با هم همش رو روزه گرفتيم ...
خداي بزرگ و مهربون رو سپاس به خاطر تو، به خاطر سلامتي، به خاطر زندگي آروم و خوب، به خاطر همه مهربونيهاش ...