روز جوان
ديروز روز جوان بود و مصادف با تولد حضرت علي اكبر ... الهي جوونيت رو ببينم مادر ...
ديشب دايي محمد با يه موتوري تصادف كرده، اون طرف پاش شكسته و يه پرايدي هم بوده كه فرار كرده ...
نمي دونم هنوز دقيقاً چي شده، ديروز مامان پري هم زنگ زد و گفت كه مي خوان براي بله برون كتي برن تهران، ولي ديشب برنامه اونها هم به هم خورد، خلاصه اينجوري شد كه امروز خيلي ناهماهنگي پيش اومده و منم كه زنگ زدم ديدم تو هم بيقراري و خودم هم بيقرارتر شدم، خدا رو شكر كه امروز زودي مي تونم بيام پيشت دختر نازم، هستي ماماني تو ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی