بعد از ماه مبارک!
مدتیه کارام خیلی خیلی زیاد شده و اصلاً فرصت نمیشه به وبلاگت سر بزنم نازنینم ...
یادمه دفعه قبل یعنی بعد از ماه مبارک می خواستم در مورد سی و هشت ماهگیت بنویسم که اصلاً وقت نشد؛ فصل جدیدی توی کارهای ادارم شروع شده و تغییرات زیادی رخ داده که انقدر ازم انرژی می گیره دیگه زمان رو گم میکنم، شمام به خوبی متوجه این تغییرات شدی و حتی امروز صبح به بابا شکایت کردی که مامان چرا اینقدر دیر میاد خونه (بمیرم برات من شرمندم مامان جون)
این چند خط رو درست بعد از ماه رمضون نوشته بودم که مثلاً وبلاگت رو آپدیت کنم که متاسفانه نکردم :
دختر قشنگ سي و هشت ماهه من، يک ماه از ورودمون به خونه جديدمون مي گذره يک ماهي که با شروع ماه مبارک رمضان روزهاي قشنگي برامون رقم خورد و با وجود حجم زياد کار توي خونه و اداره اما بازم روزهاي دوست داشتني و زيبايي داشتيم، خدا رو شکر ...
هنوز کارهاي زيادي توي خونه داريم و اتاق شما نازگلم هنوز چيده نشده، اما به اميد خدا با آرامش همه کارها پيش ميره و نگراني نداره عزيز دلم ...
چند روز پيش با خودم فکر مي کردم که زندگي اين دنيا بدون دغدغه و فکر نميشه، بچه نداري يه سري دغدغه داري، بچه دار ميشي يه سري دغدغه و نگراني و فکر خونه نداري يه جور دغدغه، خونه دار ميشي يه سري ديگه دغدغه خلاصه که تمومي نداره، هميشه مسايلي هست که ذهنت درگيرشه ...
کارهای این مدت رو هر چقدر ذهنم یاری کنه مینویسم، گرچه بابت بی عکسی و بی نظمی این نوشته ها خودم خیلی ناراحتم
-براي عروسکات سناريو هاي مختلفي داري يه روز مشغول "اسکاب کشي" ميشن يه روز ميفرستيشون مهد کودک و زنگ تغذيه هم ميفرستيشون پذيرايي
به مامان جون و آقا جون و من و عمو و بابا هم نقش ميدي نفش فروشنده، آقا معلم، خانوم مدير، خانوم مربي و و و
حتي بعضي وقتا عمو آرش ميشه دختر شما
-توي حموم خيلي دوست داري با موهاي من بازي کني، يه مدت که فقط شونه مي کردي اونم محکم برس رو ميکشيدي روي کمر من بدبخت که جيغم در ميومد فکر کنم تو ناقلا به همين خاطره که هر وقت ميگم ميخوام برم موهامو کوتاه کنم مخالفت مي کني و ميگي نه اينجوري خوشگله الان مدتيه برس رو ميگيري دستت و موهام رو (که البته قبلش نرم کننده زدم و شونه کردم وگرنه که کشتي منو اونطور که ميکشي برس رو) پخش و پلا و قاطي و پاتي ميكني و ميگي : "ماچ مولو کردم موهاتو، دوست داري؟" اين کلمه بامزه ماچ مولو رو براي درهم برهمي و شلوغ پلوغي استفاده ميکني (این نوشته مربوط میشه به قبل از کوتاهی موهام الان دیگه موهام کوتاه کوتاه شده و دیگه از ماچ مولو خبری نیست)
-"خيلي جالبه" رو زياد استفاده مي کني براي چيزهايي که به نظرت جالب مياد نصفه رو هنوزم "نفصه" ميگي و با وجود اينکه دايي علي سر به سرت ميذاره اما من خيلي دوست دارم ...
همینطور جمله های خاص خودت رو داری برای گردش کردن که میگی "بریم یه گردشی بزنیم" یا "پرش زدم"
-کارتون هایی که خونه آقا جون نگاه میکنی از شبکه های عربی و انگلیسی برام تعریف می کنی با اسم شخصیت ها که چون من نمیشناسم و نمی بینم گاهی گیج میزنم و شما شاکی میشی
-در مورد حیوانات اهلی و وحشی یه بار برات گفته بودم که جالب بود یه بار داشتی با آب و تاب یه قصه تخیلی برام تعریف می کردی که یه گربه مهربون بود که "قهلی" بود(اهلی رو یادت رفته بود)
-یه روز بهم گفتی سی دی نرگس کجاست، منم که گیج فکر کردم خاله نرگس بهت سی دی داده، گفتم به من که ندادی من ندیدم بعد که فهمیدم سی دی نرگس و نسرین رو میگی، برگشتی بهم با خنده گفتی "شما که خودت خريدي آخه خودت يادت رفته؟"(خیلی با نمک این جواب رو بهم دادی)
سعی می کنم زودتر چند تا اتفاق دیگه این روزها رو بنویسم، راستی دیروز اتاقت رو چیدم آخه دیدم اگه بخوام صبر کنم تا لوستر بخریم و فکری به حال کف اتاقت کنیم و منتظر انجام چند تا کار بریز بپاشی بشیم ممکنه خیلی طول بکشه، فعلاً با همین اوضاع اتاقت رو چیدم که خیلی خوشت اومده همیشه سلامت باشی عزیز دلم ...