زنگ نقاشی
این پاراگراف رو دو روز بعد از ورود به سه سالگی برات نوشته بودم که فرصت نشده بود پستش کنم:
*بعضي وقتا ميگي مامان دارم توز ميتشم که تازگي فهميدم منظورت حوضه، انگار گاهي کلمه ش رو يادت ميره و مي گي توز چون خيلي وقتا هم ميگی حوض ...
نمي دونم چي توي نقاشي هاي بابا هست که اينهمه ذهنت رو مشغول ميکنه و اينهمه بهشون تعلق خاطر داري، هر شب که بابا برات نقاشي کشيده باشه فرداش تا چشمات رو باز مي کني ميگي مثلاً "اون دله که بابا تشيده بود تجاست؟"
جالبه ک رو فقط توي اسم خودت ميگي اما دقت کردم توي کلمات ديگه ک رو ت مي گي ...
مدتيه که سعي مي کني چيزايي که من يا بابايي مي کشيم رو رنگ کني و بابا بهت ياد داده که از خط بيرون نزني، تو هم ميري اون وسط هر شکلي که باشه رنگ مي کني و به همه هم هشدار ميدي که "از خط بيرون نياد" ...
البته گاهي انگار عصباني باشي يا اون نقاشي رو دوست نداشته باشي رنگ کردنت تبديل به خط خطي ميشه و ميگي "پاتش کردم" آهان ... کاف کردم رو هم قشنگ ميگي ...، يادم افتاد مبارک رو هم با ک ميگي ها، شيطون اين چه سريه؟ ...
چون ديدم خيلي به رنگ کردن علاقه پيدا کردي کتاب رنگ آميزي برات گرفتم که خيلي دوست داري ...*
الان که یک ماه و شش روز از ورودت به سه سالگیت میگذره هم "دل" تبدیل به "گل" شده و هم ک ها رو قشنگ میگی و هم خیلی خیلی بهتر از روزی که مطلب بالا رو نوشتم نقاشی و رنگ آمیزی می کنی، اینم چند تا از نقاشیهات که شاید به نظر خنده دار بیاد اما برای من نه تنها خیلی ارزش داره بلکه ریز ریز خطوطش برام معنا داره نازنینم ...
اینها مگس هستند ....
بازم مگسا حمله کردن ...
من عاشق این دایره های پیچ در پیچم که اغلب ازت میپرسم میگی شمعه ...
فکر کنم داری حساب میکنی برای تولد مامان و بابا چند تا شمع لازمه گلم!
شمعها که سرجاشونن ولی اون خط های سیاه که خیلی هم با ناز میکشیدی و فکر میکنم نازت هم از رها شدن خط ها مشخصه نوشته هایی مثل مامان، بابا، نی نی، باران، خاله، پیشی و کلاً نوشته ست نه نقاشی! ....
این کار هم با پاستل هست که آمیختن رنگ هاتو رو خیلی دوست دارم ...
شمع ها امروز دوقلو شدن ...
از آشپزخونه اومدم دیدم اینها رو کشیدی و کلی ذوق کردم به خصوص به خاطر ترکیب رنگات ...
خیلی قشنگ کشیدی دلبندم ...
اینم بی نظیرترین نقاشی این روزهاته که من برای اولین بار روز یکشنبه دیدم و عاشقشم ...
نفهمیدم چی کشیدی چون مشغول کار بودم اما اون خط ها رو که میکشیدی داشتی می گفتی پا پا پا ...
الهی فدات بشم دختر آسمونی مامان ...