ببین گاهی چقدر زود دیر می شود
دوشنبه دوم اسفند ماه 95
رفتی درست همین امروز باخبر شدم که رفتی دوست مهربان قدیمی
مرور می کنم خاطرات گذشته را، چقدر ساده و اتفاقی با شما آشنا شدم، چه مهربان و گرم، چه بی ریا ...
دوستی که در زمان نیاز یار و همراه بود، برای هر کسی هر قدمی برایش مقدور بود دریغ نمی کرد ...
مهربانی در ذاتش بود ...
رنج کشیدی در این زندگی ای دوست، اما همیشه لبت خندان بود و دستانت برای یاری دیگران گشاده ...
سفر به خیر دوست قدیمی
پی نوشت : با اجازه ی پسر بزرگ آقای امامی این عکس رو که به محض دیدنش چشمانم رو خیس کرد، روز مراسم گرفتم، خوبی ها و محبت های شما رو هرگز فراموش نمی کنم، روحتون شاد باشه که می دونم هست وقتی این همه دعای خیر بدرقه ی راهتون هست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی